DELARA

سروده های ناب بانو دل آرا شرکاء DELARA SHORAKA

DELARA

سروده های ناب بانو دل آرا شرکاء DELARA SHORAKA

delara _ روز جهانی اهداء خون

به مناسبت روز جهانی اهداء خون

 

آرام گشودم دو پلک لرزان ام را

می زد دوباره نبض ضربان زندگی

چرخید نگاه پراز شوق ام

و خیره ماند بر روی آن کیسه سرخ 

مینگرسیتم ، آن قطرات سرخ

می چکید قطره قطره ، آن الماس سرخ 

می تراوید جرعه جرعه

به درون پیکره نیمه جان ام

پوشانده بود اشک سپاس

روح و دل و جان ام را

از تو انسان نیک سرشت

که با اهداء خون خود

بخشودی به جان دل آرا

آغاز یک زندگی دوباره 

( دل آرا شرکاء )

 خرداد  24

 delara

shoraka


delara

به مناسبت روز جهانی گل

 

من شاخه گلی دارم 

آکنده از عطر گل یاس

می بویم شمیم آن عطر گل یاس

به ناگاه مرا برد 

به یاد آن عشق دیرینه

آن یار دُردانه

عشق او باز شکفته شد

در قلب پژمرده

در شگفتم از جادوی

آن گل زیبا

که زنده کرد آن عشق را 

در سینه دل آرا

پس هر که ، کِشت کرد گُلی زیبا

زنده کرد عشق را در دلها

ای که با عشق پروراندی

گُل های دل آرا 

تو را تحسین میکنم

که شدی شمع فروغ دلها

 

( دل آرا شرکاء )

25/3/99

 


delara

به مناسبت روز جهاد کشاورزی

شعر و سروده زیبای بانو " دل آرا شرکاء" رو ، به شما خواننده عزیز و تمام انسان های خوبی که در کشت و زراعت تلاش میکنند تقدیم میکنم .

 

من میکارم دانه گندمی

در دامان طبیعت

من کِشت میکنم

گندم زاری از طلا

درون دستان من است

آن جواهرسرسبز رویا

من در اندیشه ام دارم ،

آن آسایش فردایت

تو از من میخری

آن میوه گل معرفت

در جهاد کشاورزی من

می دانم

کسی گرسنه

سر بر بالین نمی گذارد

چرا که من کاشته ام

گندم زاری در دل طبیعت

( دل آرا شرکاء )   

27 /  3 / 1399

 

delara

بالهایم کجاست

تو را در رویا یا حقیقت میبینم

تو را در آن جاده بی انتها میبینم

آغوش غریب تو را

بر لب صحرا می بینم

از آن محال دل بریدم و اندیشیدم

بالهایم کجاست من بی تو میمیرم

( دل آرا شرکاء )





delara

هم جاریست بر لبم

آن نغمه های شیرین تو

در آن چکاوک دل کند آواز

رخ سیمین توست در دلم پیدا

نازنینم امروز عشق تو

جاری شد

در نغمه های شیرین دل آرا

( دل آرا شرکاء )





delara

خوشا آن دمی که دل

از آن یار باشد

خوشا آن لحظه موعود

خوشا آن لحظه تیر رس

و آن چاشنی تاروپود

تو در جواب آیی

تو در رکاب آیی

تو در آن لحظه موعود

خوری سوگند جاودانه

تو در آن جام مینا بنگری

و از هستی خویش بدانی

( دل آرا شرکاء )







delara

محو تماشای توأم

تویی که در راستای زمانم

بنشسته ای خوش

گو غم غریبی و غربت

از توست ، از آن

برکت توست

( دل آرا شرکاء )






delara

تو را پسندیدم

تو را ناگهان دیدم و پسندیدم

آن نگاه زیبایت را

آن شور و عشق و مستی را

دیدم و پسندیدم

ناگهان دل آرای قلبم شدی

تو شدی مونس شبهام

( دل آرا شرکاء )





delara

بی قرار

 

من و تو بودیم

در آن دیار

من عاشق و تو بی قرار

تو به گرمای تابستان

تو به عشق زمستان

تو به آن ناله شبانه

( دل آرا شرکاء )





delara

تنهام

امشب باز من تنهام

همچون هزار سالی که گذشت

خنده های من کو

شادی و لبخند دل آرا کو

باز من تنهام

و میدانم روزی از آن افق

همیشه تنهایی خواهی آمد

با سرود دل انگیز رویاهام

( دل آرا شرکاء )